چرا دانشجویان فلسفه غرب را به اسلامی ترجیح می دهند؟

    Home  /  جشن  /  چرا دانشجویان فلسفه غرب را به اسلامی ترجیح می دهند؟

چرا دانشجویان فلسفه غرب را به اسلامی ترجیح می دهند؟ Image

چرا دانشجویان فلسفه غرب را به اسلامی ترجیح می دهند؟

صد كادو: یك مدرس فلسفه هنر اظهار داشت: خیلی از دانشجویان و علاقه مندان به محض اینكه اسم فلسفه اسلامی می آید، واكنش نشان می دهند و موضع می گیرند، فكر می كنند مقرر است برایشان دروس حوزوی تدریس گردد. جای خالی فلسفه اسلامی واقعا در دانشگاه احساس می گردد. ما در واحدهای فلسفه اسلامی منابع خوب، جذاب و به روزی كه درباره آن بحث شود و استادان با انرژی نداریم.
فرهنگ عاطفی- مدرس فلسفه هنر- در گفت وگو با ایسنا، بیان كرد: فلسفه هنر می تواند برای هنرمندان “نگاه” و “دیدگاه” به وجود آورد و از سوی دیگر مباحث تئوریك می تواند به عمق نگاه علاقه مندان بیافزاید.
وی درباره تفاوت رشته فلسفه هنر با پژوهش هنر، اظهار نمود: فلسفه هنر و پژوهش هنر دارای یك فرق كلی هستند. فلسفه هنر به دنبال معنا و مفهوم زیبایی در آراء فیلسوفان مختلف است و بر طبق این به نقد هنر می پردازد. اما در پژوهش هنر، تاریخ هنر و تحقیقات و پژوهش هایی كه درباره تاریخ هنر انجام می گردد به صورت بنیادی مورد توجه قرار می گیرد.
او افزود: پژوهش هنر حوزه وسیعی در اختیار دارد همچون هنر ایران، غرب، شرق ولی هنوز چهارچوب مشخصی به علت گستردگی منابع و همینطور موضوعات برای آن در نظر گرفته نشده است. فلسفه هنر، رشته ای آكادمیك است و چندصد سال قدمت دارد. بحث درباره زیبایی به هزاران سال پیش بر می گردد. یكی از دغدغه هایی كه فیلسوفان به آن می پرداختند در كنار اخلاق و سیاست و حقیقت، زیبایی و هنر بوده است. نظم، تداوم وسلسله وار بودن بحث در فلسفه هنر وجود دارد اما در رشته پژوهش هنر بحث بسیار گسترده و پراكنده است.

واحدهای مربوط به فلسفه اسلامی و ایرانی ضعیف اداره می شود
این مدرس فلسفه هنر دانشگاه آزاد با انتقاد به نحوه تدریس فلسفه هنر اسلامی و اضافه كرد: می توانیم بحث زیبایی را در آراء ملاصدرا و هگل و ایده آلیست های آلمانی با هم مقایسه نماییم. چیزی كه لازم داریم همین بحث ها و تلفیق ها است كه باید در بستر دانشگاهی صورت گیرد كه متاسفانه نمی گردد. من نمی دانم چرا واحدهای مربوط به فلسفه اسلامی و ایرانی ضعیف اداره می گردد. هم دانشجویان از این مباحث گریزان هستند و هم اساتید رغبتی نشان نمی دهند و هم اینكه منابعی به روز در این زمینه نداریم. مجبوریم یك متن قدیمی را مرور نماییم و دانشجو هم احساس می كند كه فلسفه غربی به روزتر است.
عاطفی معتقد است: فلسفه هنر با وجود اینكه تعریفی دقیق از هنر و زیبایی عرضه نمی دهد اما حوزه ای پویا و باز است و همچنان در این حوزه تولید تفكر و اندیشه وجود دارد. فلسفه هنر، بافتی مانند زبان دارد و در طول زمان تكمیل و بازآفرینی می گردد.
او درباره رشته فلسفه هنر در دانشگاه آزاد و سراسری، اظهار نمود: رشته فلسفه هنر در دانشگاه آزاد چند سالی هست كه در مقطع دكترا تدریس می گردد و تعدادی فارغ التحصیل در این رشته در مقطع دكترا وجود دارد. اگر بخواهیم مقداری عمقی تر به بحث فلسفه هنر بپردازیم، هنوز فسلفه هنر در كشور ما خیلی تخصصی نیست. حتی در دانشگاهی كه من حضور دارم با اینكه استادان خوبی هستند اما غالبا در حوزه فلسفه متخصص هستند و اكثرا در مورد هنر خیلی تخصصی ندارند؛ چون كه دغدغه این اساتید هنر نبوده البته تا جایی كه مربوط به آراء فیلسوفان درباره زیبایی و خود فلسفه است می توانند ورود كنند اما وقتی بحث سر تطبیق فلسفه و هنر می رسد معمولا خیلی به آن ورود نمی كنند.

حذف رشته فلسفه هنر در مقطع دكترا
این مدرس دانشگاه افزود: اساتید بسیار كمی داریم كه واقعا فلسفه هنر كار كنند، متاسفانه از سال قبل رشته فلسفه هنر در مقطع دكترا برای فارغ التحصیلان كارشناسی ارشد هنر در دانشگاه سراسری برداشته شد و اكثرا فارغ التحصیلان به رشته پژوهش هنر وارد می شوند. هنوز در دانشگاه ها به صورت ریز به فلسفه های موسیقی، نقاشی وسایر هنرها وارد نشده اند. البته افرادی كه علاقه دارند به صورت شخصی وارد این حوزه ها می شوند؛ مثلا برای عكس تمرین تفكر می كنند. ما می توانیم برای هنرهای مختلف هم تمرین تفكر داشته باشیم. اما در دانشگاه ها تخصصی وارد این حوزه نمی شوند. البته به نقدهایی كه حتی فلاسفه به آثار هنری دارند به نقاشی، موسیقی و… وارد می شوند اما به صورت تخصصی به این شكل مثلا فلسفه در نقاشی، سینما و… باشد نیست. به نظر من جای این مسئله بسیار خالی است.
عاطفی به بحث معنا و مفهوم زیبایی در فلسفه هم اشاره نمود و اظهار داشت: در فلسفه هنر به زیبایی می پردازیم. زیبایی به دو شاخه اصلی تقسیم می گردد. اول زیبایی بعنوان یك امر كلی چیزی فراتر از همه هنرها مثل طبیعت، انسان، حیوان، زیباست. زیبایی تحت عنوان كلی شامل تمام این موارد مشترك و مفهومی كلی است كه در فلسفه به آن پرداخته شده؛ اما یك شاخه دیگر هم در زیبایی وجود دارد كه ما به دنبال مصادیق زیبایی می گردیم كه در اینجا هنر بعنوان یكی از مصادیق زیبایی مورد بررسی قرار می گیرد. زیر شاخه های هنر مثل نقاشی، معماری، موسیقی بعنوان مصادیق زیبایی هستند. ازاین رو دو شاخه مهم زیبایی وجود دارد یكی زیبایی بعنوان یك امر كلی كه فیلسوفان به آن خیلی می پردازند و یكی به دنبال مصادیق زیبایی، اینجاست كه می توانیم وارد بحث هنر شویم.

بستر مناسبی برای تلفیق اندیشه های غربی و شرقی در ایران وجود دارد
او درباره تلفیق اندیشه های غرب و شرق در حوزه هنر، اظهار نمود: در كشور ما تلاش شده از آراء فلاسفه اسلامی ایرانی هم مانند سهرودی، ملاصدار، فارابی و… استفاده گردد. در دانشگاه ها تلاش بر این است كه تلفیقی بین اندیشه های غربی و شرقی به وجود بیاورند. خیلی از افرادی كه در حوزه فلسفه هنر وارد می شوند، علاقه مند به ورود به فلسفه اسلامی و بررسی زیبایی از مجرای تفكر ایرانی اسلامی هستند؛ معمولا این افراد وارد بحث خیال و عشق در آراء افرادی مانند ابن عربی و سهروردی می شوند. اما در كنار این مسئله فلسفه غرب هم كار می گردد. به نظرم در ایران بستر مناسبی برای تلفیق اندیشه های غربی و شرقی با عنایت به پیشینه فلسفی اسلام و ایران و همینطور علاقه ای كه به فلسفه غرب هست، وجود دارد.تلفیق اینها سبب اتفاقات بسیار بكر و خوبی در فلسفه هنر می گردد و در ایران بطور قطع چنین پتانسیلی وجود دارد.
این مدرس دانشگاه آزاد در ادامه به نحوه شكل گیری تلفیق اندیشه های غربی و شرقی پرداخت و بیان كرد: شكل گیری هنرها در همه كشورهای دنیا بر اساس تفكر فلسفی است. حتی هنر غرب بر مبنای تفكر فلسفی مسیحی شكل گرفت. مثلا در هنر غرب تجسد و تجسم امر مذمومی نیست بنابراین ما مجسمه سازی، نقاشی و… داریم كه پیكر انسان در آن تقدیس می گردد به همین خاطر نقاشی فیگوراتیو در غرب رشد می كند، برعكس در اسلام بخاطر تفكر فلسفی ما تجسد و تجسم در واقع، امر پسندیده ای نیست ازاین رو هنرهای ما به سمت انتزاعی و آبستره حركت كرده است اگر هم گاها خواستیم وارد بحث فیگوراتیو شویم بسیار با احتیاط وارد شدیم مثلا به سمت نگار گری رفتیم. در هنر اسلامی همیشه از واقع گرایی پرهیز شده است. ازاین رو فلسفه مبنایی بر تولید هنر است. حالا این فلسفه در جایی با دین تلفیق می گردد و یكسری بنیادها و اصول ساخته می گردد.در اسلام هم همین اتفاق افتاده است.
عاطفی با اشاره به اینكه فلاسفه ایرانی و اسلامی همه در یك مجموعه نمی گنجند، اعلام نمود: مثلا تفكر فلسفه اسلامی را نمی توانیم با تفكر حوزه های علمیه یكی بدانیم. بحث روحانیت و احكام اسلامی با بحث فلسفه اسلامی متفاوت می باشد. چه بسا خیلی از فیلسوفان اسلامی بخاطر فعالیت در حوزه جغرافیایی دنیای اسلامی را فلاسفه اسلامی می گویند. در خیلی از موارد آنها در دوران خودشان مورد تكفیر قرار گرفتند مانند سهروردی كه تبعید و به شكل فجیعی كشته شد. ابن سینا مدام در حال فرار و تعقیب بود. ازاین رو وقتی می گوییم فلاسفه اسلامی نمی توانیم دقیقا تعابیری دینی درباره آن داشته باشیم. ما در اینجا در یك حوزه جغرافیایی به آن می اندیشیم. مثلا همین سهروردی فلسفه اسلامی را با فلسفه زرتشتی و فلسفه یونانی گره می زند.

می توانیم ملاصدرا را با هگل مقایسه كنیم
او اضافه كرد: یادم می آید در درس ملاصدرا یك كتاب نخ نما شده قدیمی كه حتی روخوانی آن مشكل و پر از اصطلاحات عربی بود با یك استادی كه اصلا انرژی كافی برای تدریس این درس نداشت، گذاشته بودند. در صورتیكه ملاصدرا می تواند بسیار به روز بحث شود مثلا می توانیم ملاصدرا را با هگل مقایسه نماییم.
این مدرس دانشگاه با اشاره به اینكه می توانیم بحث زیبایی را در آراء ملاصدرا و هگل و ایده آلیست های آلمانی با هم مقایسه نماییم، اظهار داشت: چیزی كه لازم داریم همین بحث ها و تلفیق هاست كه باید در بستر دانشگاهی صورت گیرد كه متاسفانه نمی گردد. من نمی دانم چرا واحد های مربوط به فلسفه اسلامی و ایرانی اینقدر ضعیف اداره می گردد. هم دانشجویان از این مباحث گریزان هستند و هم اساتید رغبتی نشان نمی دهند و هم اینكه منابعی به روز در این زمینه نداریم. مجبوریم یك متن قدیمی را مرور نماییم و دانشجو هم احساس می كند كه فلسفه غربی به روزتر است.

ادبیات ما در دنیا شاخص است
عاطفی درباره جایگاه و اهمیت هنر در فلسفه اسلامی، اظهار نمود: در حوزه تفكر ایرانی و اسلامی به علت پیشینه بسیار غنی به خصوص در بحث عرفان، قالبا تفكر فلسفی وارد مباحثی مانند عرفان و عشق می شوند. البته در فلسفه غرب هم به همین شكل است مثلا در خیلی از رساله های افلاطون ما زیبایی و عشق را با هم می بینیم. حتی مثلا در رساله ضیافت افلاطون حقیقت، زیبایی و نیكی را در واقع ملازم هم و حتی یكی می دانیم. در تفكر ایرانی و اسلامی هم بخاطر پیشینه غنی كه داریم به خصوص بحث شعر و ادبیات غالبا بحث زیبایی با عشق و عرفان پیوند داده می شود و زیبایی در كلام و شعر به اوج خودش می رسد. ادبیات ما در دنیا شاخص است. حتی خیلی از فلاسفه غرب مثل نیچه، هگل، گوته علاقه مند به حافظ، سعدی و عرفان و ادبیات ایرانی هستند. ازاین رو زیبایی در حوزه تفكر ایرانی اسلامی خیلی با ادبیات تبلور پیدا می كند و خیلی با عشق و عرفان و معرفت پیوند داده می شود. مواردی مانند عشق، حب یا دوست داشتن، عالم خیال مانند آراء سهرودی و ملاصدرا؛ در فلسفه اسلامی به آن پرداخته می گردد.

سر كلاس فلسفه اسلامی همه خواب بودیم
او افزود: انرژی كه ما سر كلاس های هایدگر و نیچه داشتیم سر كلاس های فلسفه هنر اسلامی كه به صورت واحدهایی جزئی عرضه می شد نداشتیم، دلیل هم فقدان منابع خوب و به روز و اساتیدی با انرژی كه این مباحث را تدریس كنند، بود. سر كلاس فلسفه اسلامی همه خواب بودیم دوست داشتیم كلاس تمام شود. انرژی به ما داده نمی شد متونی كه داشتیم چنین انرژی به ما نمی داد در صورتیكه بحث ها، بسیار عمیق است. این یك فقدان بزرگ است. اگر همینطور واحدهایی خیلی به روز تعریف شود، مثلا فلسفه سهرودی را در هنر بررسی نماییم چون كه سهروردی كلی آثار دارد كه داستان های رمز آمیز هستند كه حوزه زیبایی آن اثر معانی زیادی دارد، می توانیم واحدهای فلسفه و هنر اسلامی را موثر داشته باشیم. غربی ها نگاه ویژه ای به این سمت دارند.
این مدرس دانشگاه با برشمردن شبهاتی كه درباره تعریف زیباشناسی وجود دارد، اظهار نمود: در عالم حوزه تفكر فلسفی غرب هنوز زیبایی و هنر تعریف دقیقی كه همه بپذیرند، ندارد. به علت اینكه امر زیبا و هنر در واقع مسئله ای بسیار گسترده ای است كه حتی فیلسوفان نتوانستند به جواب قطعی برسند و آخر بازی برای آن قائل شدند. اما درباره آن اندیشه شده و شاخص هایی برای آن برشمردند. البته در حوزه اسلامی هنوز متاسفانه كاری انجام نشده و بلاتكلیف هستیم. هنوز تعریف هنر در حوزه اسلامی مشخص نمی باشد و معلوم نیست كه هنرمند و اثر هنری چیست.
عاطفی با اشاره به اینكه هنوز در این زمینه خیلی مشكل داریم و اصلا معلوم نیست كه ما به هنرمندان احتیاج داریم یا نداریم، اضافه كرد: تفكر افلاطونی و ارسطویی در فلسفه اسلامی خیلی تاثیر گذار هستند و دو شاخه مهم را شكل می دهند. اول افلاطونی درست است كه هنر در نظر و دیدگاه افلاطون در رسالات و كتاب هایش مورد انتقاد شدید قرار می گیرد اما خیلی ها هم اعتقاد دارند كه افلاطون هنرمند بود چون كه رسالات آن بر اساس زیبایی و ادبیات هنری نوشته شده و بر اساس دیالوگ كار شده انگاركه ما یك صحنه تئاتر در رسالات افلاطون داریم.

افلاطون با هنر بیگانه است
او افزود: در كل افلاطون با هنر بیگانه نیست. وی در رساله جمهور، شاعران را از مدینه فاضله خود اخراج می كند به علت اینكه می گوید آنها ذهن جوان ها را منحرف می كنند. اما در قسمت هایی در فلسفه افلاطون به بحث زیبایی وعشق بسیار با احترام پرداخته شده است، همچون رساله مهمانی یا فضیلت كه واقعا زیبایی و عشق به حقیقت ملازم همدیگر هستند. اینها مسائلی است كه در فلسفه افلاطون وجود دارد ما نمی توانیم بگوییم افلاطون یكسره هنر را كوبیده است. افلاطون در بعضی مواقع زیبایی را تصدیق كرده است. اما در بحث هنر به علت آنكه هنر را تقلیدی می داند از یك امری كه خود آن امر تقلیدی است از عالم مثال از این باب افلاطون هنر را مورد انتقاد قرار می دهد.
این مدرس دانشگاه با اشاره به اینكه اما ارسطو برعكس و جزء شاخه دوم است، اعلام نمود: او یكی از مهم ترین نقدهای هنری كه ما در تاریخ بشریت داریم را نگارش كرده است. نقدی كه درباره تراژدی نوشته شده به اسم نقد شعر یا بوطیقا در واقع یكی از مهم ترین كتاب های نقد هنری است و هنوز كه هنوزه فیلم های سینمایی و تئاترهای ما بر مبنای اصول و قواعدی كه ارسطو برشمرده، هست. ارسطو بسیار با احترام به هنر می پردازد اما در عین حال ارسطو برای هنر كاركردی اخلاقی قائل و اعتقاد دارد كه هنر باید در جهت پیشبرد اهداف اخلاقی در اجتماعی بكار برده و پالایش شود، ازاین رو هنر را محترم می داند. اما در حوزه تفكر اسلامی ما فیلسوفانی داریم كه به سمت افلاطون و برخی دیگر به سمت ارسطو گرایش دارند و حتی كتاب شعر ارسطو توسط همین فیلسوفان ایرانی و اسلامی ترجمه شده به اسم بوطیقا در اختیار و مورد بحث قرار گرفته است.

تعریف صد در صدی از هنر وجود ندارد
عاطفی با اشاره به اینكه تعریف صد درصدی از هنر وجود ندارد اما مجموعه ای از نظریات و تفكرات قابل اهمیتی وجود دارد، اظهار داشت: ما می توانیم در چهارچوب نظریاتی كه به هنر پرداختند به چیستی هنر پاسخ دهیم. ما می توانیم زیبایی را بر اساس تفكر افلاطون، كانت، نیچه، هگل، هایدگر توضیح دهیم. وقتی ما چنین نظریاتی محكمی از لحاظ پیشینه و بار تفكری از جانب افرادی كه درمورد این قضیه اندیشیدن، داریم، بعنوان مثال نیچه بزرگترین فیلسوف دوران مدرن یا هگل بزرگترین فیلسوف سیستم ساز؛ می توانیم در چهارچوب آنها به امر زیبا و هنری بپردازیم و در واقع به دنبال آن دیدگاه خاص خودمان بگردیم و بر اساس آن پاسخی برای هنر داشته باشیم.
او بیان كرد: این قضیه اتفاقا به درد هنرمندان ما بسیار می خورد. هنرمندان ما در تمام عرصه های هنری به یك چیز بسیار مهم نیاز دارند و آن دیدگاه است. فلسفه هنر می تواند این دیدگاه را به آنها بدهد. به علت این عظمتی كه از آراء فیلسوفان غربی و شرقی وجود دارد. هنرمند در این مقطع می تواند دیدگاه پیدا كند و دست به انتخاب بزند. می تواند بگوید من زیبایی را از مجرای هایدگر تفسیر می كنم و می بینم.
این مدرس دانشگاه با اشاره به اینكه حوزه فلسفه هنر، حوزه ای باز و فعال است، افزود: همچنان متفكرانی درحال اندیشیدن در فلسفه هنر هستند. متفكرانی مدرن و پست مدرنی مثل كروچه، فوكو، رولان بارت و… این حوزه همچنان باز و در حال اندیشیدن هستند و این نقطه ای مثبت است كه كه حوزه پویایی در اختیار داریم، شاید اگر قرار بود ما به یك نتیجه قطعی برسیم، قضیه نخ نما می شد. زیبایی مانند ساختار زبان، پویا و ارگانیك است. در طول زمان مدام در حال بازسازی و آفرینش است و ویران می گردد و دوباره زایش اتفاق می افتد، ازاین رو من فكر می كنم كه همچنان این حوزه ادامه دارد. همین سبب می گردد كه ما هنرهای متفاوتی به وجود بیاوریم و تفسیرهای جالبی داشته باشیم.

تفكر كانت هنوز در جریان است
عاطفی افزود: مثلا هنر انتزاعی در نقاشی یكی از سرمنشاهای فلسفه كانت است. كانت می گوید «زیبا آن است كه لذتی بیافریند همه گانی فارغ از سود و منفعت و رها از هر گونه غایتی» ازاین رو نقاشی انتزاعی هم همین كار را انجام می دهد. در نقاشی انتزاعی هدف و سود در هنر معنا ندارد. نظریه هنر برای هنر برداشتی از نظریه كانت است. كانت هنوز تمام نشده، تفكر او هنوز در جریان است. این تفكر در موسیقی و نقاشی بروز پیدا می كند و این ذات پویای هنر است كه در جریان است. وقتی این ذات با فلسفه می آمیزد خیلی غنی ترو بالنده می گردد.
این مدرس دانشگاه پیشنهاد داد: بحث فلسفه هنر یكسری پیش نیاز لازم دارد كه در علوم انسانی پیدا می گردد. ما باید با گفتمان و نظام واژگانی این بحث ها آشنا باشیم و بعد ورود پیدا نماییم. مثلا خیلی از هنرمندان ما بودند كه ورود می كردند اما این بحث ها را دوست نداشتند به علت اینكه گوش آنها با این ساختار آشنا نبود و از بحث زده می شدند. پیشینه ی علوم انسانی و یكسری مطالعات پیش فرض برای ورود به این رشته لازم است. مثلا مقدمات فلسفه، خود فلسفه و پس از آن فلسفه هنر. اگر ما نظام فلسفی هگل را بشناسیم متوجه می شویم كه زیباشناسی او هم كاملا ماكتی از فلسفه خود اوست.

Author | صدکادو Comments | دیدگاه‌ها برای چرا دانشجویان فلسفه غرب را به اسلامی ترجیح می دهند؟ بسته هستند Date | 08/09/2018