
به گزارش صد کادو، مدیر گروه زبان ها و گویش های ایرانی فرهنگستان زبان فارسی اظهار داشت: به لحاظ ارزش های زبانی و فرهنگی برای ما هیچ تفاوتی میان زبان های ایرانی و زبان ترکی یا دیگر زبان های رایج در ایران وجود ندارد.
دکتر مجید طامه مدیر گروه زبان ها و گویش های ایرانی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. او نویسنده کتاب «خطوط و نظام های نوشتاری در ایران باستان» است و از اسفند ۱۴۰۳ مسئولیت گروه زبان ها و گویش های ایرانی فرهنگستان را به عهده دارد. کارهای جالب و گسترده این گروه در تمام پهنه سرزمین ایران و کوشش برای شناسایی و ثبت گویش ها و زبان های فراوان این سرزمین، موجب ایجاد این گفتگو بود، که در بخش دوم آن به تفاوت زبان و گویش و لهجه، و نگاه علمی و اجتماعی و سیاسی به این مقوله در گستره سرزمین ایران پرداخته شد.
در این گفتگو درباره ی ادعایی بر اساس این که فارسی یکی از لهجه های زبان عربی است سحن گفته شد که مجید طامه آنرا یک ادعای بی اساس علمی خواند. همینطور این مدیر فرهنگستان زبان و ادب فارسی درباره ی نقش زبان فارسی به عنوان زبان میانجی میان اقوام ایرانی سخن گفت و آنرا نقشی تحمیلی ندانست. همینطور درباره ی مناقشات رایج درباره ی تعلیم زبان مادری و حواشی آن اظهار داشت:
مشروح این گفتگو را در ادامه می خوانید:
برای تعریف «زبان»، «گویش» و «لهجه» معیارهای متفاوتی وجود دارد. اگر بر مبنای معیار زبانیِ فهم متقابل پیش برویم، می توان یک تعریف از این مفاهیم عرضه داد؛ اما اگر معیارهای سیاسی و اجتماعی را اساس قرار دهیم، می توان تعاریف دیگری از آنها بیان نمود. به عنوان مثال، بر مبنای معیار زبانی می گوئیم اگر گویشوران دو گونه زبانی نتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، آنها به دو زبان متفاوت صحبت می کنند. فرض بفرمائید، من که به زبان فارسی صحبت می کنم، با فردی که به زبان عربی سخن می گوید، قادر به برقراری ارتباط نیستیم؛ درنتیجه، ما به دو زبان متفاوت صحبت می نماییم.
حال اگر بین دو گویش، تفاوت هایی در سطح آواها، واژگان و دستور وجود داشته باشد، اما همچنان تفهیم و تفاهمی نسبی میان آنها برقرار باشد، در آن صورت با دو گویش از یک زبان واحد مواجه هستیم. بعنوان مثال، می توانیم به گونه هایی از فارسی اشاره نماییم که امروزه در ایران، افغانستان و تاجیکستان رایج است. فارسی ایران، یک گویش از زبان فارسی شمرده می شود و فارسی تاجیکستان و افغانستان نیز گویش های دیگری از زبان فارسی اند. حتی گونه هایی از فارسی که در منطقه ی خراسان ایران متداول اند نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ بطوریکه من و شما اگر به خراسان برویم، با ساکنان آن منطقه ارتباط برقرار می نماییم، باآنکه ممکنست به سبب عادت نداشتن گوش ما به نحوه تلفظ خاص آنان، درک برخی واژه ها دشوار باشد یا در فهم بعضی از ساختارها با چالش مواجه بشویم.
اما اگر بخواهیم تعریفی روشن و ساده از لهجه عرضه بدهیم باید بگوییم در این بخش تفاوت اساسی در سطح آواهاست البته تفاوت های واژگانی اندکی هم وجود دارد. بدین ترتیب میان سخنگویان دو لهجه فهم متقابل وجود دارد و تفهیم و تفاهم بدون مشکل اتفاق می افتد. بعنوان مثال، فارسی رایج در اصفهان را درنظر بگیرید و آنرا با فارسی متداول در تهران مقایسه نمائید. در تهران، ما به فارسیِ با لهجه تهرانی صحبت می نماییم. لهجه من و شما، تهرانی است. اما لهجه ای که به عنوان مثال در قم مورد استفاده قرار می گیرد، لهجه قمی است. در اینجا هیچ نوع اختلالی در ارتباط وجود ندارد و تفاهم بطور کامل برقرار است. بنابراین، تفاوت اساسی میان لهجه ها در سطح آواهاست که اندکی با یکدیگر متفاوت هستند. یعنی اساساً در سطح صرف و نحو، تفاوت شایان توجهی بین آنها وجود ندارد.
باید توجه داشت که اینجا نکته ای وجود دارد، آن اینست که اینگونه ها را چه زبان بنامیم، چه لهجه و چه گویش، همگی ارزشمندند و چنین نیست که زبان دارای ارزشی ویژه باشد و گویش فاقد آن ارزش باشد. به بیانی دیگر، آن حیثیت یا به تعبیری، آن پرستیژ و اعتبار خاصی که برخی برای عنوان زبان قائل می شوند، به لحاظ علمی اساساً اعتباری ندارد! از منظر علمی، تمامی زبان ها خود در حقیقت گویش هستند. حتی گونه ای که ما حالا به آن صحبت می نماییم، نمونه ای از گویش های زبان فارسی است که من و شما بدان تکلم می نمائیم، ولی با این حال، می تواند به عنوان یک زبان نیز تلقی گردد.
برای تبیین این امر هم مجدداً مثال از فارسی می آورم: من و شما در ایران به زبان فارسی صحبت می نماییم. در افغانستان نیز به فارسی صحبت می کنند و در تاجیکستان هم به زبان فارسی تکلم می شود. این سه، در عمل یک زبان هستند؛ زبان فارسی. اما معیارهای سیاسی باعث شده است که آنچه در افغانستان رواج دارد «دری» نامیده شود فارغ از درست یا نادرست بودن این نام گذاری. همچنین، فارسی ای را که در تاجیکستان متداول می باشد «تاجیکی» می نامند.
افرادی که در آذربایجان ساکن هستند و به زبان ترکی تکلم می کنند، در حقیقت هم میهنان ما محسوب می شوند و هیچ تفاوتی با دیگر ایرانی ها ندارند. آنان به زبانی متفاوت با زبان رسمی کشور صحبت می کنند، چنان که در مناطق دیگر ایران هم این امر وجود دارد، اما همان طورکه در شناسنامه هایشان ثبت شده، ملیت شان ایرانی است، بدین سبب زبانشان نیز جزو زبان های گستره ایران به حساب می آید ملاحظه می فرمایید که یک زبان واحد با سه نام متفاوت یاد شده قرار می گیرد. یا به عنوان مثال، گفته می شود که زبان های منطقه اسکاندیناوی، مثل سوئدی و نروژی، تا حد زیادی به یکدیگر شبیه و نزدیک هستند و تفاهم میان گویشوران آنها بطور کامل برقرار است، اما جغرافیای سیاسی باعث شده است که نام یکی سوئدی و نام دیگری نروژی باشد.
برعکس، در مورد چین، ذهنیت عمومی و درحقیقت تصور توده مردم بر اینست که یک زبان چینی واحد وجود دارد. حال آنکه گونه های متفاوتی در چین رواج دارد که اساساً تفهیم و تفاهم میان گویشوران آنها برقرار نیست و اگر آن نظام نوشتاری یا همان خط دشوارِ مشترک وجود نداشته باشد، قادر به برقراری ارتباط با یکدیگر نخواهند بود. اما جغرافیای سیاسی باعث شده است که همگی تحت عنوان زبان چینی شناخته شوند. به بیانی دیگر، نظام سیاسی می تواند فاکتورهای علمی را در نام گذاری گونه های زبانی کنار بگذارد و حتی گونه های زبانی متفاوت را با یک عنوان واحد خطاب کند.
اما از منظر علمی، تاکید می شود که همه آنها پرارزش هستند و هیچ نوع تفاوتی به لحاظ ارزش ذاتی با یکدیگر ندارند. فرهنگستان هم نگاهی علمی دارد. بعنوان مثال، به لحاظ معیار زبانی باید بلوچی را یک زبان بنامیم و با این معیار صحبت از گویش بلوچی موجه نیست. چونکه میان کسی که به بلوچی تکلم می کند و کسی که به فارسی سخن می گوید فهم متقابل وجود ندارد. البته درست است که به سبب ریشه مشترک، تعدادی واژگان مشترک بین آنها وجود دارد، اما هم ساختار دستوری و هم دستگاه آوایی این دو زبان با هم متفاوت می باشد. اما گاه می بینیم که برخی صحبت از گویش بلوچی می کنند. درواقع، برای این دسته از افراد آن گونه زبانی، یعنی فارسی، که در کشور رسمی است زبان تلقی می شود و گونه های دیگر گویش یا لهجه. به هر روی فرهنگستان به عنوان یک نهاد علمی، در عین توجه به معیارهای اجتماعی، همواره فاکتورهای علمی را درنظر می گیرد و برای همه گونه های زبانی رایج در ایران فارغ از هر عنوانی که با آن نامیده می شوند، یعنی زبان، گویش و لهجه، به یک اندازه اعتبار قائل است.
بله… انتشار داده اند و ادعا کرده اند که فارسی لهجه سی و چندم از عربی است اما این اظهارات هیچ مبنای علمی ندارد. سابقه تاریخی زبان فارسی و معیارهای زبانی بطور قاطع خط بطلانی بر این سخنان غیرعلمی و غرض ورزانه کشیده است. در اینجا باید این نکته را ذکر کنم که خطاب من پان ترک ها نیستند بلکه اشخاصی هستند که شاید به سبب ناآگاهی چنین سخنان باطلی را مطرح می کنند. حتی آذربایجان ایران که امروزه در آن زبان ترکی زبان رایج و غالب است روزگاری زبانی ایرانی با نام زبان آذری در آن رواج داشته و هنوز هم گونه هایی از آن در این منطقه وجود دارد. بدون آنکه بخواهم به بحث های نژادی اشاره کنم، باید به این نکته دقت کنیم که اشخاصی که در آذربایجان ساکن هستند و به زبان ترکی تکلم می کنند، در حقیقت هم میهنان ما محسوب می شوند و هیچ تفاوتی با دیگر ایرانی ها ندارند. آنان به زبانی متفاوت با زبان رسمی کشور صحبت می کنند، چنان که در مناطق دیگر ایران هم این امر وجود دارد، اما همانطور که در شناسنامه هایشان ثبت شده، ملیت شان ایرانی است، بدین سبب زبانشان نیز جزو زبان های گستره ایران به حساب می آید. به هر روی این که ادعا می شود زبان فارسی لهجه ای از زبان عربی است، به کلی نادرست است و اشخاصی که چنین اظهاراتی را مطرح می کنند، فاقد هرگونه دانش و شناخت علمی از زبان و زبان شناسی هستند. متاسفانه، صفحات زرد در فضای مجازی به انتشار اینگونه اطلاعات نادرست می پردازند.
ببینید، زبان فارسی بدون این که قصد داشته باشیم اعتبار خاصی برای آن قائل شویم و یا جانب داری نماییم تنها زبان ایرانی است که از سه دوره تاریخی آن، یعنی دوران باستان (فارسی باستان)، دوران میانه (فارسی میانه) و دوران نو (فارسی نو)، آثار مکتوب به جامانده است. قدیمی ترین کتیبه های به جامانده از فارسی باستان به حدود ۵۰۰ سال پیش از میلاد بازمی گردد؛ یعنی دو هزار و پانصد سال سابقه مکتوب برای زبان فارسی وجود دارد.
کدام زبان ایرانی دیگر چنین سابقه ای را داراست؟ البته، به این علت که به دین اسلام گرویدیم و تعامل با دنیای عرب داشتیم، طبیعی است که واژه های عربی نیز وارد زبان ما شده اند. اما این واژه های عربی، ساختار زبان ما را تغییر نداده اند. حتی این واژه های عربی که وارد زبان فارسی شده اند، گاه گرفتار تغییر و تحولاتی شده اند و برای عربی زبانان قابل فهم نیستند یا اصلاً در عربی معنای دیگری دارند. بنابراین، وام گیری واژه از زبان عربی برای فارسی یک نقص محسوب نمی گردد، بلکه درحقیقت نشان دهنده ارتباط و انعطاف این زبان است که توانسته با دنیای اسلام تعامل داشته باشد و به حیات خود تا به امروز ادامه دهد. معیارهای تاریخی و شواهد مکتوب، به وضوح ادعاهای مطرح شده از جانب جریان های پان قومیتی مختلف در فضای مجازی را مردود می کند.
عرض بنده برای همین بود، رویکرد فرهنگستان نیز بر همین منوال است. ما به همان اندازه برای زبان های ایرانی ارزش قائلیم که برای زبان ترکی در داخل ایران ارزش قائلیم. در فرهنگستان و در گروه ما، در چارچوب مجله «زبان ها و گویش های ایرانی» تابحال چندین مقاله در مورد زبان ترکی انتشار یافته است. طرح هایی را نیز در آینده برای ثبت و گردآوری ترکی و دیگر زبان های رایج در ایران مد نظر داریم. به لحاظ ارزش های زبانی و فرهنگی برای ما هیچ تفاوتی میان زبان های ایرانی و زبان ترکی یا دیگر زبان های رایج در ایران وجود ندارد. همه ما، همانطور که در شناسنامه مان ثبت شده، ایرانی هستیم؛ چه به فارسی صحبت نماییم، چه به کردی، چه به ترکی، چه به عربی، چه به گرجی. وقتی که ساکن ایران هستیم، ایرانی محسوب می شویم و زبانمان نیز جزئی از زبان های ایران است.
طبیعی است در کشوری مانند ایران که گونه های زبانی گوناگونی در آن رایج است برای آنکه میان اقوام ساکن در آن ارتباط و تعامل وجود داشته باشد یک گونه زبانی باید نقش میانجی را ایفا کند که این نقش را زبان فارسی برعهده گرفته است. به عنوان مثال، هموطن ترک زبان ما که به ترکی صحبت می کند، اگر به بلوچستان سفر کند، اگر این زبان فارسی به عنوان حلقه واسط در گستره ایران وجود نداشته باشد، با چه زبانی می خواهد با هموطن بلوچ ما ارتباط برقرار کند؟ قاعدتاً این ارتباط از راه زبان رسمی کشور، یعنی فارسی، محقق می شود.
این نقش را زبان فارسی به زور و تحمیل به دست نیاورده است. سابقه مکتوب و تاریخی و نقشی که این زبان به عنوان زبان میانجی از دوران قدیم ایفا نموده، تا به امروز ادامه یافته است و هیچ کس هم افراد دیگر را وادار به صحبت و گفت و گو به زبان فارسی نکرده است. ما همین امروز هم در قانون اساسی خود مقرر کرده ایم که زبان های محلی در مناطق مختلف کشور دارای اعتبار هستند. به عنوان مثال، در دانشگاه ها واحدهای درسی ای وجود دارد برای آشنایی یا آموزش زبان های بومی. در دانشگاه ایرانشهر به تدریس زبان بلوچی می پردازند، در دانشگاه کردستان، زبان کردی آموزش داده می شود. حتی در دانشگاه سمنان، یک درس دو واحدی برای آشنایی و آموزش سمنانی طراحی شده است. درواقع، در ایران هیچ منع زبانی ای وجود ندارد و همه می توانند به زبان مادری خود تکلم کنند.
درست است، در ایران هیچ گاه مانعی برای صحبت کردن به گویش یا زبان مادری وجود نداشته و ندارد.
به نظر بنده، فرهنگستان و کلیه گروههای وابسته به آن و دیگر نهادی علمی کشور باید این رویکرد را دنبال نمایند تا پلی بر این فاصله موجود زده شود. به بیانی دیگر، کمتر شناخته بودن فرهنگستان باعث شده که افراد به آن به عنوان یک مرجع علمی دسترسی نداشته باشند و از «غذای فکری» مناسب محروم بمانند؛ درنتیجه، هر مطلبی که به آنان عرضه گردد، بدون بررسی می پذیرند. همان گونه که شما اشاره فرمودید، در حقیقت مساله، آشتی دادن دنیای علم با فضای فکری عامه مردم است.
خوشبختانه فرهنگستان دراین خصوص اقداماتی را در گذشته انجام داده و هم اکنون نیز درحال اجرای آنهاست. بعنوان مثال، همکاری هایی با صدا و سیما داشته است؛ از جمله، پژوهشگرهایی از گروههای متفاوت فرهنگستان مانند واژه گزینی، فرهنگ نویسی و همچنین از گروه زبان ها و گویش های ایرانی در برنامه های صدا و سیما شرکت کرده و می کنند و درباره ی فرهنگستان و زبان فارسی و دیگر مسایل در ارتباط با آن صحبت می کنند. بعنوان مثال، یکی از محققان گروه ما، سرکار خانم امانی، در چندین نوبت در برنامه «صبح بخیر ایران» در تلویزیون حضور یافته اند. خانم امانی در این برنامه ها به معرفی گویش های ایرانی پرداخته اند و شواهد و مثال هایی را با زبانی ساده عرضه کرده اند. همچنین، در رادیو، برنامه ای با عنوان «از واژه تا صدا» در رادیو فرهنگ پخش می شد. هرچند مخاطب رادیو نسبت به تلویزیون کمتر است، اما در این برنامه نیز محققان گویش شناسی، حاضر می شدند و در مورد گویش های ایرانی و تاریخ زبان های ایرانی مطالبی را مطرح می کردند. این نکته قابل تأمل است که در برنامه های رادیویی یک شهروند عادی، برای نمونه یک راننده که در خودرو نشسته است، می تواند از راه همین برنامه ها، اطلاعاتی درباره ی یک گویش خاص یا ارتباطات واژگانی آن کسب نماید.
همه گونه های زبانی رایج در ایران ارزشمندند و هر یک از آنها شاخابه های یک رود بزرگ تر به نام «ایران» هستند. هر یک از این شاخابه ها خصوصیت های خاص خودرا دارا هستند و هنگامی که در کنار یکدیگر قرار می گیرند، آن رود اصلی را می سازند علاوه بر این همکاری ها با صدا و سیما، روابط عمومی فرهنگستان نیز خوشبختانه هم اکنون بسیار فعال است و در فضای مجازی صفحاتی دارد که در آنها درباره ی گویش های ایران، تاریخ زبان های ایران، تاریخ زبان فارسی و موضوعات مشابه مطالبی منتشر می کند و به تولید محتوا می پردازد. برای نمونه واژه خاصی مانند «تابستان» را درنظر می گیرند و در ذیل آن معادل هایش در زبان ها و گویش های ایران را می آورند. یا درباره ی واژه گزینی، فرهنگ نویسی، رسم الخط فارسی و دیگر مباحث در ارتباط با فرهنگستان مطالبی را منتشر می کنند. همچنین، روابط عمومی فرهنگستان برنامه ای را تحت عنوان «بوم گویه» ساخته است که در آن همکار ما، خانم امانی، در ویدیوهایی در حدود ۱۰ تا ۱۵ دقیقه درباره ی یک گویش خاص صحبت کرده اند. تمامی این ویدیوها بر روی وبگاه فرهنگستان موجود است.
نکته ای را باید متذکر شوم. دنیای علم دارای چهارچوب های خاص خود است و فردی که در این چهارچوب علمی پرورش یافته، تا حدی برایش به بیان ساده سخن گفتن دشوار است. اما این نقش ساده سازی را روابط عمومی فرهنگستان به عنوان یک واسطه ایفا می کند؛ این دشواری را از بین می برد و مطالب را به روشی بسیار ساده عرضه می نماید. فرهنگستان در این حوزه، باتوجه به امکاناتی که در اختیار دارد، قدمهای مفید و سودمندی برداشته است. درنتیجه، فرهنگستان برای معرفی کارهای خود به عموم مردم و نمایش آن چه که انجام می دهد، به نظر بنده کوتاهی نداشته و همواره درحال فعالیت بوده است. هم اکنون هم روابط عمومی فرهنگستان به خوبی درحال معرفی فرهنگستان و کارهای گروههای پژوهشی آن است.
در مورد استفاده از تکنولوژی های جدید نیز، باید اظهار داشت که تا حدی از آنها بهره برده ایم، هرچند نه به میزان بسیار زیاد. به عنوان مثال، کتابی را منتشر کردیم تحت عنوان «فرهنگ زبانزدهای طَرقی». در این کتاب، یک کیوآر کد (QR Code) در پشت جلد قرار دادیم که امکان شنیدن ۱۳ داستان به گویش طَرقی را برای مخاطب فراهم آورده است. ما همواره به همکاران گویش پژوه تاکید می نماییم که همراه با آثار پژوهشی شان که به فرهنگستان می دهند پرونده های صوتی با کیفیت عرضه کنند. چونکه با گذاشتن این پرونده های صوتی بر روی وبگاه فرهنگستان، هر فردی در هر نقطه ای از جهان می تواند به آن پرونده صوتی گوش دهد و آشنایی اش با یک گویش فقط محدود به کتاب نباشد.
برنامه ی جدیدی را هم در دست طراحی داریم که به امید خداوند متعال، پیش بینی می نماییم در چند ماه آتی فعال شود. در این برنامه که با همکاری دانشگاه پیام نور و پژوهشگاه میراث فرهنگی محقق می گردد تصمیم گرفته ایم تا بانکی صوتی از تمام زبان ها و گویش های ایران ایجاد نماییم. روش کار به این صورت خواهد بود که بعد از تهیه شیوه نامه مورد توافق فرهنگستان، دانشگاه پیام نور و میراث فرهنگی، آن شیوه نامه در اختیار دانشگاه قرار خواهد گرفت. بعد استادان دانشگاه به عنوان یک فعالیت کلاسی، از دانشجویان علاقه مند درخواست خواهند نمود تا داستان یا حکایتی را به گویش محلی خود، بر اساس راهنمای پخش شده از جانب فرهنگستان، بصورت پرونده صوتی ضبط کنند و همراه با ترجمه در اختیار ما قرار دهند. این آثار مورد بررسی و ارزیابی قرار خواهند گرفت و نمونه هایی که از کیفیت مطلوب برخوردار باشند، ذخیره می شوند.
پس از آن، از میان آثار برگزیده، چند نمونه انتخاب خواهد شد و در یک مناسبت ویژه، مانند روز تقدیر زبان فارسی، به گردآورندگان این آثار لوح تقدیری اهدا خواهد شد تا خدمات آنان مورد قدردانی قرار بگیرد. همچنین، آثار جمع آوری شده به نام گردآورندگان ثبت خواهد شد. درنظر داریم که بعد از گردآوری تعداد کافی از این نمونه ها، هم پرونده صوتی و هم متن و ترجمه آنها را روی وبگاه فرهنگستان قرار دهیم تا در اختیار عموم مردم ایران، شامل افراد عادی و متخصصان، قرار بگیرد و امکان استفاده از آنها برای همه فراهم شود.
اقدام دیگری هم برای طراحی نرم افزاری ویژه در داخل فرهنگستان انجام گرفته است، هرچند این نرم افزار هنوز در دسترس عموم قرار ندارد. براستی، این نرم افزاری است که برای گروه واژه گزینی طراحی شده، اما رویکرد آن گویشی است. به عنوان مثال، یک واژه مثل «آب بند» را درنظر بگیرید که جلوی جوی آب قرار می گیرد تا از نفوذ آب جلوگیری نماید. این نرم افزار برای چنین واژه ای تعاریف مختلفی را با برچسب های متنوع عرضه می دهد؛ این که یک ابزار است، ممکنست فلزی یا چوبی باشد، و در کشاورزی استفاده می شود. براستی، معادل های آنرا بر مبنای منابع موجود در گویش های مختلف نمایش می دهد. حال گروه واژه گزینی ممکنست برای واژه ای شبیه به این نیاز به یک معادل داشته باشد که در فارسی برای آن واژه ای وجود ندارد آنگاه با جست وجو در این نرم افزار می توان معادل گویشی مناسبی را برای آن انتخاب نمود.
این نرم افزار هم اکنون در دست تکمیل است، اما برنامه ریزی شده که بعد از تکمیل، بر روی وبگاه فرهنگستان قرار گیرد. حتی امکان مشارکت عمومی نیز درنظر گرفته شده است؛ به این صورت که افراد بتوانند اطلاعات دیگری نیز به آن بیفزایند. بعنوان مثال، اگر من گویش خاصی را بدانم و مشاهده کنم که واژه ای ویژه از آن در این نرم افزار ذکر نشده است، می توانم آنرا اضافه کنم. البته این افزوده ها بصورت مستقیم منتشر نمی شوند، بلکه بعد از تأیید کارشناسان، روی وبگاه قرار خواهند گرفت.
همان طور که گفتم این نرم افزار برای گروه واژه گزینی است، اما هنگامی که در اختیار عموم قرار بگیرد و بعد از رفع نقصها و تکمیل نهایی، مسلماً به صورت گسترده تری به مثابه یک پیکره زبانی برای عموم قابل استفاده خواهد بود. همچنین، می توان بعدها برای این نرم افزار قابلیت افزودن پرونده های صوتی را هم تعبیه کرد تا گویشوران بتوانند علاوه بر آوانگاری تلفظ آنرا نیز بارگذاری کنند تا راندمان این نرم افزار دوچندان شود.
حفظ گویش، در درجه اول، باید در محیط خانه صورت پذیرد. یعنی نخستین وظیفه هر فرد به عنوان پدر یا مادر، اینست که با فرزند خود به همان زبان بومی، بدون احساس کسر شأن، صحبت کند. تا آن زمان که این اتفاق نیفتد، متاسفانه گویش ها روز به روز کم رنگ تر خواهند شد. هیچکس نمی تواند به افراد دیکته کند که در خانه به چه زبانی صحبت بکنند یا نکنند این موارد، گام به گام در فرهنگستان درحال پیگیری است. اگر به کارهای همین گروه ما در فرهنگستان نگاهی بیندازید که در عرض این دقایق عرض کردم مشاهده خواهید کرد که چه حجمی از کار انجام گرفته یا در دست اجراست.
وظیفه فرهنگستان فقط انتخاب معادل برای واژه های بیگانه نیست؛ بلکه ما در همین گروه زبان ها و گویش های ایرانی به تمامی گویش های ایرانی توجه داریم. این گویش ها، میراث مشترک همه ایرانی ها هستند. چنین نیست که تنها به سبب نام «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» فقط به زبان فارسی دقت کنیم و به بقیه زبان های ایران نپردازیم. همه گونه های زبانی رایج در ایران ارزشمندند و هر یک از آنها شاخابه های یک رود بزرگ تر به نام «ایران» هستند. هر یک از این شاخابه ها خصوصیت های خاص خودرا دارا هستند و هنگامی که در کنار یکدیگر قرار می گیرند، آن رود اصلی را می سازند. اگر هر یک از این جویبارها و شاخابه ها را قطع بکنیم و کنار بگذاریم، هم رود اصلی لاغر و ضعیف خواهد شد و هم آن شاخابه ها خشک خواهند شد. همچنین، اگر آن رود اصلی که ایران است وجود نداشته باشد، مسلماً برای شاخابه های آن نیز نمی توان بقا و تداومی درنظر گرفت.
بله. حال این که من به فلان زبان صحبت می کنم و آن هموطن من به زبان دیگری تکلم می نماید، اهمیت چندانی ندارد؛ آن چه برای ما باید حائز اهمیت باشد، ملیت واحد ما، یعنی ایران است. در یک کلام و در صد کلام، محور اصلی، ایران است. تا آن زمان که ایران وجود داشته باشد، تمامی این زبان ها و گویش های ایرانی نیز پا برجا خواهند ماند.
البته باید به این نکته اشاره نماییم که روند جهانی شدن طبیعتاً همه زبان های ایران و ازجمله فارسی را با چالش مواجه کرده و می کند. اساساً دنیای امروز به شکلی است که تغییر و دگرگونی در آن شتاب گرفته است. بعنوان مثال، صد سال پیش اگر به نواحی روستایی ایران سفر می کردید، مشاهده می کردید که در هر روستایی گویشی خاص رواج دارد، اما امروزه آن گویش ها خیلی کم رنگ شده اند و غالباً هم در بین سالخوردگان به گوش می رسد. حالا روند جهانی شدن به شکلی است که همین موبایل که در دست من و شماست، باعث شده که حتی در دورافتاده ترین نقاط ایران نیز بی واسطه با متون فارسی و انگلیسی مواجه شوند و این امر، خواه و ناخواه، بر گویش آنان تأثیر می گذارد. البته این تأثیر امری تحمیلی نیست بلکه ناشی از شرایط زمانه است.
حفظ گویش، در درجه اول، باید در محیط خانه صورت پذیرد. یعنی نخستین وظیفه هر فرد به عنوان پدر یا مادر، اینست که با فرزند خود به همان زبان بومی، بدون احساس کسر شأن، صحبت کند. تا آن زمان که این اتفاق نیفتد، متاسفانه گویش ها روز به روز کم رنگ تر خواهند شد. هیچکس نمی تواند به افراد دیکته کند که در خانه به چه زبانی صحبت بکنند یا نکنند. البته طبیعی است که وقتی هدف مخاطب بیشتری باشد باید به زبانی گفت یا نوشت که بیشتر افراد جامعه آنرا متوجه می شوند. طبیعتاً وقتی به زبانی غیر از زبان رسمی بنویسیم فقط گویشوران آن زبان متوجه مطلب ما خواهند شد اما اگر به زبان رسمی بنویسیم طیف وسیع تری مخاطب ما خواهند بود. درواقع، این شرایط، خصوصیت جامعه امروز و جهان معاصر است. مگر امروزه استقبال گسترده از زبان انگلیسی و تعدد آموزشگاه های آن، نشان دهنده همین مورد نیست؟ آیا کسی مانع یادگیری زبان انگلیسی می شود؟ مسلماً خیر. زبان های بومی ایران که اولویت بیشتری دارند! در خانه، در بین قوم و خویش و در محیط های خانوادگی مورد استفاده قرار گیرند، و با هیچ مانعی روبه رو نیستند. حتی در همین تهران هم اشخاصی را می بینیم که به زبان مادری خود در خیابان صحبت می کنند و هیچ کس هم متعرض آنان نمی شود که چرا به این زبان تکلم می کنند. همچنین، در شبکه های استانی صداوسیما نیز پخش برنامه به زبان آن استان ها معمول و جاری است.
گفتنی است این چندزبانگی مختص به امروز و روز گذشته ایران نیست. حتی با نگاهی به دوران هخامنشیان و بر پایه آثار مکتوب برجای مانده، درمی یابیم که کشور ایران همواره چندزبانه بوده است: زبان های آرامی، عیلامی و زباهایی دیگر از همان روزگار در ایران رواج داشته اند. اقوام مختلف در ایران همیشه به زبان های متفاوت صحبت کرده اند و طبیعتاً همواره یک حلقه واسط برای ارتباط بین آنها وجود داشته است. یک زبان به عنوان زبان رسمی، این نقش را ایفا می کرده، برای اینکه بدون آن، برقراری ارتباط ممکن نبوده است. امروز نیز زبان رسمی و ملی کشور ما زبان فارسی است که مانند نخ تسبیح اتحاد و پیوستگی مردمان ساکن در ایران را میسر ساخته است. درواقع، زبان فارسی میراث مشترک همه ساکنان ایران است و عامل بقا و ادامه ایران و فرهنگ ایرانی بوده و هست.
منبع: sadkado.ir

categories & tags
In جشن, جشنواره, کادو, هدیه
By آموزش, ارتباطات, تولید, خدمات