دفاع از فارسی در مقابل جنجال های اخیر

    Home  /  جشن  /  دفاع از فارسی در مقابل جنجال های اخیر

دفاع از فارسی در مقابل جنجال های اخیر Image

دفاع از فارسی در مقابل جنجال های اخیر

صد کادو: علیرضا حسن زاده در واکنش به جریانی که مقابل «زبان فارسی» راه افتاده، آنرا گفتمانی سطحی، سیاست زده و غیرعلمی می داند، بارزترین خاصیت این زبان را «چندصدایی» عنوان می کند و به توضیح تاریخی-علمیِ خاصیت های بسیارِ آن می پردازد.
رییس پژوهشکده مردم شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در گفت و گو با ایسنا و در پاسخ به پرسشی درباره چگونگی رابطه میان هویت اقوام ایرانی و زبان فارسی این طور توضیح می دهد: نخست باید به این پرسش مهم پاسخ داد که زبان فارسی انعکاس دهنده چه هویتی ست؟ آیا می توان هویت را به یک سطح تقلیل داد؟ می توان زبان فارسی را آیینه هویت چندصدایی فرهنگ و تمدن ایرانی دانست و «ایران» قابل تقلیل به یک قوم و یا یک سطح بسته و متصلب از هویت فرهنگی نیست. فارسی امروزی، بطور ویژه در خراسان رشد کرد. خراسان بزرگ یکی از شاهراه های جاده ابریشم است و به همین دلیل، در آن محیط متنوع فرهنگی، بزرگانی چون ابوریحان بیرونی، خیام، فردوسی و غیره ظهور کردند.
وی در ادامه می گوید: زبان فارسی نه فقط ریشه در پیشینه ای غنی از فرهنگ، میراث روایی و اساطیر ایرانی که نظام های متنوعی را دربر می گرفته، دارد، بلکه در راه جاده ابریشم یعنی خراسان قرن چهارم، با تنوع فرهنگی و مدارا عجین شد و به این ترتیب، این زبان آیینه ای از «هتروگلسیای ایرانی» یعنی هویت چندصدایی ایرانیان شد. بنا بر این هم هست که شاهکارهای ادبیات فارسی چون آثار حافظ، مولانا، عطار و غیره چندصدایی ست و انواع تجربه های تاریخی، فرهنگی، قومی و محلی را در خود گرد آورده است. بر این مبنا، زبان فارسی زبانی میان قومی و آیینه میراث میان فرهنگی ایرانیان است. این زبان می تواند عرفان و فلسفه عرفانی ایران را که به شدت مخالف نژادپرستی و قوم مداری ست، در سبک های مختلف نمایندگی کند.
حس زاده درباره امکانات تاریخی و کلامی که فارسی در اختیار گویندگان می گذاشته است، این طور بیان می کند: زبان فارسی به سبب تاریخ فاجعه بار ما که لبریز از جنگ، زلزله و خشکسالی بوده، ماهیتی آستانه ای می یابد و با بهره گیری از مفهوم ابداع شده در مردم شناسی می توان گفت، زبانی آستانه ای، چندصدایی و محل اصلی نوزایی هویتی ایرانیان در چشم انداز ادبیات قدرتمند آن در ضمن تاریخ بوده است. خاصیت چندصدایی، زبان فارسی را به فضایی برای جذب همه هویت های فرهنگی، فرهنگ ها و خرده فرهنگ های ایرانی تبدیل می کند. چنان که رابطه زبان فارسی با فرهنگ های قومی و محلی ما و زبان های آنها، رابطه ای افقی ست و نه عمودی. صدای زبان فارسی هم صدایی افقی را به قول فیلسوفان حوزه هویت در آثار مولانا، حافظ، عطار و غیره نشان میدهد. به واقع فرهنگ ایرانی دو خاستگاه آستانه ای و چندصدایی برای پایداری و نوزایی هویت خود و تدوام آن داشته است؛ یکی ادبیات فارسی و دیگری آیین های ایرانی، یکی دارای بعد کلامی چندصدایی ست و دیگری بعد غیرکلامی چندصدایی. هر دو این ها هم میان قومی ست، مثل نوروز که انواع مختلف دارد در چشم انداز آیین و زبان فارسی؛ نوروز کُردی، نوروز چوپانی، نوروز خلیج فارس یا همان نوروز دریایی و صیادی. زبان فارسی در عین حال منابع تاریخی مختلفی برای رشد و پویایی خود داشته، تاریخ و میراث روایی پیش و بعد از اسلام. بدین سبب زبان فارسی هیچ گاه رقیب زبان های اقوام ایرانی نبوده، بلکه همزاد، برادر و خواهر تنی آنها بوده است.
این عضو هیئت علمی پژوهشکده مردم شناسی در اشاره به خاصیت های فارسی در بخش های «هویت»، «جنسیت» و… و تفاوت آن با دیگر زبان ها اظهار می کند: مسئله مهم دیگر این است که «هویت» دارای لایه های مختلفی ست؛ جنسیت، سن، طبقه، دین، مذهب و غیره. در این جا زبان از منظر تنوع فرهنگی و نسبیت زبانی از زیست جهان و بافت فرهنگی متأثر است. این فقط در مورد ایران صدق نمی کند، همه جا همچنین است. یعنی هویت یک زن کُرد ایرانی از هویت یک مرد کُرد ایرانی یا زن بلوچ ایرانی متفاوت می باشد، همانطور که هویت یک زن مونیخی و برلینی آلمانی از هم. در این جا شما با تنوع فرهنگی مواجه هستید که در تضاد با همبستگی ملی نیست. در مورد ایران بطورمثال پروین اعتصامی، ژاله قائم مقامی یا فروغ فرخزاد هر یک زن ایرانی شاعر هستند و زبان آنها از زبان بطورمثال سهراب سپهری یا احمد شاملو متفاوت می باشد. هویت و زبان زن ایرانی می تواند متأثر از جنسیت، سن، مذهب و اقلیم او باشد. بدین سبب نمی توان اولاً از هویت تعریفی بسته و متصّلب داشت و دوم زبان فارسی را متصّلب و تک صدایی تعریف کرد. باتوجه به ادبیات چندصدایی زبان فارسی، تعریف تک صدایی از آن که تنها نماینده یک هویت باشد، در تضاد با کارکردهای فرهنگی، تاریخی و تمدنی این زبان است. مثل زبان انگلیسی که زبان های انگلیسی دارد، زبان های فارسی داریم نه فقط زبان فارسی. بنا بر این هم می گویند persianate world’s یا persianate societies یعنی جهان ها و جوامع فارسی زبان. در این جا فارسی به سبب بُعد متکثر و متنوع خود معادل ایران دانسته شده. همانطور که وقتی ما می گوییم کشورهای حوزه نوروز به مدلول این نیست که در این کشورها آیین دیگری جز نوروز وجود ندارد بلکه مشخصه ای بینامتنی و بینافرهنگی در میان آنها نقطه مشترکی به نام وجود نوروز در این کشورهاست. در این جا هم فارسی بعنوان زبانی میان قومی، مشترک میان ملل و اقوامی ست که با این زبان آشنا هستند، و این زبان غیر از میراث مشترک، پُلی برای ارتباط با آنها بوده است. زیست جهان ایرانی منظر یک پارچه اما متنوعی دارد که زبان فارسی آیینه این منظر اقلیمی و وحدت در چشم انداز تنوع فرهنگی و نسبیت زبانی ست.
او درباره دلایلی که برای این همزیستی میان زبان فارسی و زبان های قومی و محلی ایران وجود دارد، این طور بیان می کند: چنین زبان قدرتمند و چندصدایی هیچ گاه در بافت و بستری تک صدا به وجود نمی آید، زبانی که مولانا و حافظ در آن به اوج طرح عرفانی مدارا و تنوع فرهنگی و چندصدایی و کثرت در وحدت و وحدت در کثرت از جهان می رسند، زبانی که این همه آدم را از کشورهای مختلف و زمینه های فرهنگی متفاوت بطورمثال در قونیه گرد هم می آورد. راز جهان گستری این زبان هم همین خاصیت آن است؛ دعوت به عشق، مدارا، مروت، دوستی و تساهل و گذشت. یعنی زبان فارسی یکی از چندصدایی ترین زبان های جهان است. حتی می توان ادعا کرد که باتوجه به تأثیرپذیری زبان فارسی از زیست جهان و زیست آیین های اقوام و ملل مختلف، ما در جهان زبان های فارسی داریم. یعنی زبان فارسی به سبب خصلت چندصدایی خود، امکان ظهور انواع زبان های اجتماعی، ادبی و فرهنگی را در بستر خود داده است. مثل زیست جهان زبان انگلیسی هندی ها که متفاوت از زیست جهان زبان انگلیسی بریتانیایی هاست. در این جا می توان از زبان های فارسی سخن گفت. رشد زبان فارسی محدود به جغرافیای فارس و خراسان نیست، به همان نسبت، قونیه، دهلی، دوشنبه، بخارا، بلخ و… در رشد و بلوغ آن با زیست جهان ها و زیست آیین های مختلف نقش داشته اند. همانطور که امروزه زبان انگلیسی ابزار بیان تجربه ملل مختلف است، زبان فارسی هم زبانی برای بیان زیبایی شناسانه و عرفانی و فلسفی اقوام و ملل مختلف به شمار می آید.
حسن زاده درباره نقش ملی و فراملی زبان فارسی در آیین ها و دیگر زبان های رایج در ایران توضیح می دهد: تا چند دهه قبل، در مدارس خانگی و سنتی قونیه، کتاب های مولانا و سعدی به کودکان آموزش داده می شد. باتوجه به رابطه میان فرهنگی و میان متنی زبان فارسی با سایر زبان های ایرانی می توان ترجمه خودجوش ادبیات فارسی به زبان اقوام ایرانی چون لری، کردی، گیلکی و غیره را دید. مثال آن شاهنامه گیلکی، بختیاری، لری، کردی و… است. وجود قصه های شاهنامه به زبان های دیگر ایرانی از این همزیستی حکایت دارد.
او ضمن اشاره به اقدام خودش برای ثبت «شاهنامه» به زبان گیلکی، درباره قصه های باستانی به زبان های محلی در ایران و خاصیت چندزبانگی در ایرانیان می گوید: در ایران نقالی گیلکی و قصه گویی قهوه خانه ای از شاهنامه و سایر آثار برجسته ادبیات فارسی رواج داشته است. خودِ من قصه های «هفت گنبد» نظامی گنجوی را به زبان گیلکی شنیده ام درحالی که راویان صدساله آن، قصه را به زبان گیلکی و تالشی بعنوان قصه ای عامیانه تعریف می کردند. یعنی تعامل و رابطه میان متنی بین زبان فارسی و سایر زبان های ایران و البته موجود در ایران وجود داشته است و بین این زبان ها دیوار بتنی وجود نداشته است. ترانه های گیلکی و تالشی چندزبانه اند. یعنی شما در یک ترانه فولکلوریک گیلکی و تالشی بندهای فارسی را به گونه ای خودجوش می بینید. اصولاً اقوام ایرانی چندزبانه بوده اند. بطورمثال فردی تالشی می تواند همزمان به تالشی، گیلکی، فارسی و حتی ترکی صحبت کند. چندزبانگی در ایران پدیده ای متأخر نیست. این چندزبانگی در دل قصه ها و ترانه های فولکلوریک امری خودجوش بوده است. ترانه های «احمد آشورپور» که آغازگر خواندن آوازهای محلی و قومی در دهه ۳۰ در رادیوست، به دو زبان فارسی و گیلکی اند. این عیناً در فولکلور گیلان هم وجود دارد یعنی از فولکلورِ هزاران ساله در خلق ترانه های چندزبانه الهام گرفته است. در سرتاسر ایران شاعران بزرگی وجود دارند که رشد زبان فارسی را باعث شده اند؛ صائب تبریزی، نظامی گنجوی، حزین لاهیجی، هوشنگ ابتهاج، شهریار، باباطاهر همدانی و بسیاری دیگر. شعرسرایی آنان به زبان فارسی امری تحمیلی نبوده است.
حسن زاده درباره شعر در فارسی نیز اظهار می کند: شاعران اقوام ایرانی از زمینه های فرهنگی متنوع بوده اند، مثل افراشته و شیون فومنی در گیلان. سلسله های سیاسی با زمینه قومی چون صفویه و قاجار و غیره زبان فارسی را انتخاب می کردند چون این زبان همیشه میانجی، و به سبب زمینه در رابطه با تنوع فرهنگی غنی و قدرتمند بوده و هست. «فارسی» زبان یک نژاد نبوده، زبان اقوام و مللی بوده که به دنبال خلق میراث مشترک و ارتباط فرهنگی و تمدنی با هم و گفت و گو با یکدیگر بوده اند. بدین سبب ادبیات فارسی آیینه یک میراث میان فرهنگی ست و در آن از میراث روایی اقوام ایرانی تا ملل دیگر را می توان یافت، چین، هند و یونان و غیره. این زبان، زبان صلح و تلفیق و ترکیب افق های فرهنگی و تمدنی بوده و با گسترش ادبیات فارسی و هنر ایرانی، جلو گفتمان جنگ را در جهان گرفته است. شاهان صفوی و عثمانی به فارسی شعر می سرودند. سلسله های غیرفارس زبان مثل گورکانیان و سلجوقیان در ترکیه یا دربار هند در رشد این زبان نقش داشته اند. همانطور که رشد زبان انگلیسی هم در همه جای دنیا رخ داده است. پیوند زبان فارسی با عرفان، نشان دهنده قدرت چندصدایی آنست. این شکاف هایی که بی بی سی فارسی در «هشتگ منوفارسی» اهتمام در برجسته کردن آن دارد امری برساخته و تصنعی ست و ریشه در یک گفتمان سطحی، سیاست زده و غیرعلمی دارد. در این نوع از ادعاها فقدان و غیبت علوم میراثی و هویتی چون مردم شناسی، زبان شناسی و تاریخ کاملاً برجسته است.
رییس پژوهشکده مردم شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی درباره چندزبانگیِ جوامع مختلف و لطمه های احتمالیِ گستره و تنوعِ زبان های قومیتی به فارسی و به دیگر زبان های رایج در ایران بیان می کند: دو جریان غلط در ارتباط با این مساله وجود دارد؛ یکی کسانی که جایگاه میان قومی و میان فرهنگی و ملی زبان فارسی را انکار می کنند و دیگری کسانی که زبان های قومی و محلی ایران را منبع تهدید برای فارسی می دانند. هر دو این دیدگاه ها به دور از نگاهی منصفانه و علمی ست. این مرز بسته ای که در این دو تفسیر کشیده می شود در تضاد با واقعیت های تاریخی، کهن و باستانی همزیستیِ زبان های ایرانی با هم قرار دارد. زبان های محلی و قومی موجب غنای زبان فارسی شده اند کمااین که برعکس. شکل کاربرد زبان در ایران و هویت زبانی ایرانیان چندزبانگی بعنوان واقعیتی کهن و قدیمی ست، یعنی توانایی همزمان صحبت کردن به چند زبان. این از گذشته وجود داشته و متأخر نیست. جوامع چندزبانه جوامعی هستند که در آنها اقوام قدرت تکلم به چند زبان را دارند. کوشش برای ایجاد شکاف میان زبان های ایرانیِ ریشه دار نیست و اصولاً نوسازی فرمایشی و دولتی نماینده چنین نگرشی ست. بطورمثال ایدئولوگ نوسازی در پهلوی اول یعنی «احمد کسروی» به زبان های فارسی نام «نیم زبان» می دهد. اما مگر او کتاب حافظ را که نماد برجسته زبان فارسی ست آتش نزد؟ مگر او شعر را نشانه انحطاط ندانست؟ می دانیم شاکله اصلی ادبیات فارسی «شعر» است. مگر او به جنگ آیین ها نرفت؟ متأسفانه در کشور ما مدرنیزاسیون بر پایه نفی آستانگی، چندصدایی و خرده فرهنگ ها و فرهنگ غیررسمی شکل گرفت و این امر به ساختار قدرت و گفتمان های ایدئولوژیک آن ربط دارد و زبان فارسی در آن نقشی ندارد. مثل این است که ما زبان فلسفی نیچه را به سبب اینکه هیتلر هم از این زبان استفاده می کرد، تحقیر کنیم! بوروکراتیک شدن زبان در تاریخ معاصر ما کارکرد گفتمانی و ایدئولوژیک زبان را هم در بر دارد و این نافیِ کارکرد ارتباطی و میراثی و دیالوجیک زبان به قول ارنست کاسیرر نیست. این سویه به تحقیر فرهنگ روستایی هم می پرداخت و زبان فارسی روستایی را هم ریشخند می کرد. آقای هالو به چه زبانی حرف می زد؟ در فیلم «هالو» کاراکتر روستایی درحالی که به زبان فارسی حرف می زد، تحقیر می شد. مگر لهجه اصفهانی در جوک های ما در همین فرهنگ مدرنیزاسیون تحقیر نمی شد؟ مگر کتاب «نیرنگستان» صادق هدایت که به فارسی بود بعد از چاپ اول توقیف نشد، چون کلمات عامیانه و بطورمثال غیررسمی و غیرمودبانه فارسی داشت؟ بدین سبب باید پرسید از کدام فارسی حرف می زنید؟ از فارسی مولانا، فردوسی، عطار، حافظ، خیام، نظامی و عبید یا فارسی بوروکراتیک و مدرنیزاسیون فرمایشی و رسمی؟ در فرهنگ فرمایشی و رسمی مدرنیزیشن ما، کل وجوه ساختاری تأیید می شد، و وجوه غیرساختاری تحقیر می شدند حالا این می توانست حتی زبان و اشعار فارسی حافظ باشد که نماینده مدرنیزاسیون رسمی و بطورمثال کسروی آنرا می سوزاند و کتاب سوزان او، کتاب های به زبان فارسی را هم شامل می شد. هم اینکه او به زبان های اقوام ایرانی لقب «نیم زبان» می داد. بدین سبب چالش زبان های محلی و قومی ما با زبان فارسی نبود بلکه با مدرنیزاسیون سطحی و نظام بوروکراتیکی بود که زبان فارسی را بصورت ابزار قدرت مورد استفاده قرار می داد و مدلول هویت چندصدایی و فرهنگ چندصدایی را درک نمی کرد. این نظام بوروکراتیک در موج های اولیه مدرنیزاسیون و مدرنیته همه جا به دنبال کوره ذوب بود؛ بطورمثال آمریکایی ها می خواستند فرهنگ سرخ پوست ها را شبیه فرهنگ خودشان در اردوگاه های خود کنند. این نوع نگاه به دنبال حذف تفاوت است نه خلق جهانی امن برای ظهور تفاوت ها.
وی در پاسخ به پرسشی در این زمینه که راه اندازی «هشتگ منوفارسی» و این‎ که این پیمایش می تواند چه کمکی به جامعه و رابطه اقوام ایرانی بکند، نیز می گوید: زبان فارسی یک زبان میان قومی ست، پل ارتباط اقوام ایرانی با هم. پل ارتباطی ما با کشورهایی چون افغانستان و تاجیکستان. میراث مشترک ما با هند، ترکیه و غیره. معلوم است که اگر این پل خراب شود چه اتفاقی می افتد؛ گسست و شکاف ظاهر می شود. شبکه هایی مثل بی بی سی فارسی نماد نگاه های علمی و آکادمیک به موضوعات و مسائل نیستند. آنها به دنبال تولید گفتمان علمی نیستند. انگیزه اصلی آنها سیاسی ست. این شبکه سال قبل نیز به سراغ نوروز بعنوان نماد باستانی و کهن وحدت ایرانیان رفت و «حاجی فیروز» را نماد برده داری اعلام نمود تا منبع مهم همگرایی در فرهنگ ایرانی را تضعیف کرده و به تولید شکاف و ایجاد واگرایی در ایران بپردازند. ما در پژوهشگاه در قالب ۲۰ نشست به آنها پاسخ دادیم. شخص بنده نیز کتاب «وضع آیینی و وضع هنجاری» را در تحلیل آیین های ایرانی از طرف انتشارات آمستردام به چاپ رساندم و به اساتید مقیم آمریکا و کانادا که بی بی سی برای تأیید و طرح فرضیه غلط خود درباره نوروز به سراغ آنها رفته بود، علاوه بر پاسخ علمی پیشنهاد مناظره در فضای مجازی دادم اما حاضر نشدند چونکه گفتمان آنها سطحی و به دور از مستندات علوم میراثی بود. این دفعه هم در آستانه روز زبان مادری، بی بی سی فارسی مسئله تقابل زبان فارسی و زبان های اقوام ایرانی را در قالب تلخی های قند پارسی(!) مطرح کرده است. این شکاف برساخته است و ربطی به واقعیت تاریخی کشور کهن و باستانی ما ندارد. «هشتگ منوفارسی» برمبنای من/دیگری تولید شده است. این یعنی به دنبال دیگری سازی از زبان فارسی هستند. این دیگری سازی با هدف ایجاد شکاف در همگرایی اقوام ایرانی انجام شده است.
حسن زاده درباره این دیگری سازی می افزاید: این رویکرد آنان با هدف کاهش سرمایه اجتماعی و منابع مهمی است که حافظ یکپارچگی جامعه و اقوام ایرانی چون نوروز و زبان میان قومی فارسی و غیره هستند. هدف، تضعیف state ایرانی ست. بطورمثال خبرنگار این خبرگزاری و شبکه یعنی خانم شادی صدر که فاقد دانش مردم شناسی ست از تحمیل نوروز به اقوام جنوب ایران در همین شبکه می گوید. حال آن که او نمی داند در جنوب ایران نوروز دریایی، صیادی یا خلیج فارس وجود داشته و این عنصر فرهنگی ایرانیان جنوب تا قاره آفریقا هم گسترش یافته است. یا آنها از ریشه های برده داری در ایران می گویند. اما فیلم «سیاهان جنوب» اثر فرهاد ورهرام کارگردان و مردم شناس برجسته ایران را که فرضیه آنها را نقض می کند، نه می بینند، نه نمایش می دهند و نه معرفی می کنند. بنظر می رسد هدف آنها سست کردنِ پلِ اتصال، ضربه زدن به یکپارچگی اقوام ایرانی، تمامیت ارضی کشور ایران و ایجاد شکاف میان اقوام است. متنی شدن فرهنگ و زبان های قومی و وجود شبکه های استانی که زبان آنها قومی و محلی ست و امکان انتشار کتاب، فیلم و موسیقی به زبان های قومی نشان از چنین آتنوساید و تبعیضی که بی بی سی فارسی مطرح می کند و مدعی ست، ندارد.
این مردم شناس همین طور درباره کاهش رواجِ «لطیفه های قومیتی» اظهار می کند: جوک های قومی باتوجه به رشد جامعه مدنی در ایران نسبت به قبل کاهش فراوان داشته است. حال بجای جوک های قومی که به سبب رشد مدنی و اخلاق شهروندی در بین مردم ایران کاهش یافته، بی بی سی یک امر دیگر را مطرح می کند؛ تقابل زبان های قومی و زبان فارسی. این تقابل برساخته و تصنعی ست. به نهضت جنگل نگاه کنید؛ یکی از نهضت های مدنی ایران است که نخستین بار از حقوق و حق رأی زنان سخن می گوید، زبان روزنامه این نهضت فارسی ست. نظام بوروکراتیک و مدرنیزاسیونِ سطحی و فرمایشی مسئله ما بوده است و نه زبان فارسی. این مدرنیزاسیونِ سطحی به همه چیز همچون «زبان» ابزاری نگاه می کرد. این زبان و ساختار بوروکراتیک همه جا در شروع مدرنیزاسیون یک مسئله بوده است، بطورمثال به «مسخ» کافکا نگاه کنید. این درحالی ست که زبان فارسی بعنوان زبانی میان قومی حافظ هویت همه اقوام ایرانی در ضمن تاریخ کهن ما بوده است. ما در تاریخ خود منابع فراوانی برای درک تنوع فرهنگی داریم. از منشور کورش بزرگ تا ادبیات عرفانی ایرانی و اسلامی ما. در وضعیت بد اقتصادی و شکاف طبقاتی و اقتصادیِ فعلی، بی بی سی فارسی به دنبال افزایش شکاف با تولید تضادهای تصنعی و برساخته، چون تضاد زبان فارسی و زبان های اقوام ایرانی ست. باید به اقتصاد مناطق مرزی و محروم ایران رسید و مانع از قومی و زیست محیطی شدن فقر در کشور شد، آن وقت این گفتمان های غیرعلمی که تولید می کنند، مثل «هشتگ منوفارسی» نمی تواند منجر به تضعیف اتحاد و یکپارچگی اقوام ایرانی شود. بر پایه کار باارزش حمید احمدی «قومیت و قوم گرایی در ایران از افسانه تا واقعیت»، تمایلات جداسرانه در گروهی کوچک از نخبگان قومی وجود داشته است، هدف از تولید چنین گزارش ها و اخباری، تسری این گفتمان بوسیله تجربه های روزمره مردم در ایران از عده قلیل نخبگان قومی جداسر به مردم است. لازم است به این ایده ها پاسخ های علمی داده شود. به هر ترتیب، علوم میراثی که دانش، خودآگاهی و سواد میراثی تولید می کنند، بایستی تقویت شوند مخصوصاً در زمینه عمومی.
رییس پژوهشکده مردم شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی به پرسش «آیا زبان فارسی زبان قوم فارس است و تنها یک قوم را نمایندگی می کند؟» چنین پاسخ می دهد: متأسفانه آن چه پژوهشگران حوزه میراث فرهنگی به آن heritage awareness می گویند، در زمینه عمومی گاه چندان چابک و فربه به نظر نمی آید. این علوم میراثی و هویتی چون زبان شناسی، مردم شناسی، دیرینه شناسی و غیره هستند که باید آگاهی ها را در زمینه عمومی بالا برند. بارها پیام هایی از همشهری های گیلانیِ خود داشته ام که ادعا می کردند گیلک ها تا پیش از آموزش و پرورش مدرن در ایران یعنی تا پیش از مشروطه، توانایی حرف زدن به فارسی را نداشته اند. خب این ادعا با یافته های میدانی مردم شناسی کاملاً رد می شود و همخوانی ندارد. من در سال ۱۳۷۰ تعداد ۴۰ روستای گیلان را زیر پا گذاشتم تا راویان و سرخوانان محلی، قصه ها و ترانه های دوزبانه فارسی و گیلکی را برایم بخوانند. آنها زبان گیلکی را به گونه ای ایده آل بلد بودند و فارسی را هم به خوبی حرف می زدند. اگر کسی با نوروزخوانی و اشعار نمایش عروس گل آشنا باشد، می داند که بخش عمده ای از این سنت های محبوب در گیلان، گیلکیِ فارسی بوده و این در مورد دیگر مناطق هم صادق است. بدین سبب درحالی که علوم میراثی در کشور ما جایگاه قدرتمندی را در تولید سواد و دانش میراثی در زمینه عمومی ندارد، این گفتمان های سطحی مثل آن چه شبکه بی بی سی ادعا کرده، می تواند نگاهی سطحی را به وجود بیاورد. اما زبان فارسی زبانی میان قومی ست، نه تک قومی. زبانی چندصدایی ست و نه تک صدایی. زبان فارسی یکی از چندصدایی ترین زبان های دنیاست، به سبب انعکاس و تجمیع زیست جهان و زیست آیین همه اقوام و ملل منطقه، ادبیات عرفانی خود، اینکه ایران پل شرق و غرب بوده و اینکه با مناطقی که بستر تنوع فرهنگی یا همان کثرت در وحدت بوده، مثل خراسان و قونیه پیوند داشته است. وقتی نظریه کمربند زبان فارسی از هند تا آسیای مرکزی و آسیای صغیر عنوان شد، گروهی از روشنفکران محلی و قومی به آن اعتراض کردند اما نظریه میان قومی و میان فرهنگی بودنِ زبان فارسی نظریه مورد اشاره را به گونه ای قوی و علمی تبیین و تعریف و اصلاح کرد. اینکه زبان فارسی الهام بخش گوته در گفت وگوی شرق و غرب می شود، همین خاصیت مهم زبان فارسی را نشان میدهد. در ایران سیستم غالب ازدواج برون گروهی ست و بطورمثال ترک ها، کردها، گیلک ها، لرها و غیره با هم ازدواج می کنند. در ایران خانواده های چندزبانه بسیار هستند و اصولاً بخش عمده ایرانیان دست کم دو زبان و حتی تا چهار یا پنج زبان را می توانند صحبت کنند. در جوامع چندزبانه، یک زبان ملی مادری و میانجی یا lingua franca و یک زبان قومیِ مادری داریم. اما این زبان میانجی با زبانی مثل انگلیسی یا فرانسوی بعنوان زبان میانجی متفاوت می باشد. چون زبان فارسی ریشه ای تاریخی و بسیار کهن دارد و بُعد تمدنی و فرهنگی و میراثی آن قویتر از ابعاد دیگر آن در ضمن تاریخ بوده است. اینکه فارسی فقط زبانی میانجی نیست، بلکه میراثی مشترک است. بدین سبب تلاش بی بی سی فارسی در ایجاد تقابل میان زبان فارسی و زبان های دیگر اقوام ایرانی با ایجاد دایکتومی و دوقطبی «منوفارسی» با واقعیت تاریخی و فرهنگی همزیستی این زبان ها در تضاد آشکار قرار دارد. مسئله عیب لهجه داشتن مسئله تاریخ طولانی ما نیست، مسئله متأخر سیستم بوروکراتیک در زمان شکل گیری مدرنیزاسیون ایرانی و بطورمثال ظهور فیلمفارسی بوده است. بین زبان های ایرانی با فارسی، رابطه ای گفت وگویی وجود داشته است. شاعری مثل «مختوم قلی فراغی» که به او لقب فردوسی ادبیات ترکمنی داده اند، تحت تأثیر ادبیات فارسی قرار دارد و شاعران آنرا چون حافظ خیام و نظامی و غیره می ستاید.
حسن زاده ادامه می دهد: این در مورد «شرفشاه گیلانی»، «امیر پازواری مازندرانی» و «مولوی کُرد» هم صدق می کند. مختوم قلی از نظامی گنجوی تأثیر می گیرد. این تأثیر رابطه میان متنی زبان فارسی و ترکمنی را نشان میدهد. اصولاً کارکرد اصلی زبان ایجاد ارتباط و مفاهمه است و زبان فارسی در ضمن قرون طولانی فضای دیالوجیکال مفاهمه را میان اقوام ایرانی ایجاد کرده. زبان فارسی همیشه در مقابل خشونت قرار داشته و پیام آور صلح بوده است. ما بدون زبان فارسی، بخش مهمی از این مفاهمه را از دست می دهیم و در دیپلماسی میراثی هم رابطه ما با کشورهای دیگر چون تاجیکستان، افغانستان، ترکیه، هند، جمهوری آذربایجان و… مبتلا به اختلال می شود. بدین سبب تضعیف زبان فارسی تنها به وحدت اقوام ایرانی لطمه نمی زند که به رابطه ما با حوزه ایران فرهنگی لطمه وارد می سازد. کاهش سرمایه اجتماعی زبان های ایرانی به شروع مدرنیزاسیون و تعریف تک صدایی و غلط از امر مدرن برمی گردد. این اتفاق فقط در مورد زبان ها نیفتاده است. امروزه آیا در شهرها و روستاهای ما نشانی از معماری اصیل ایرانی پیدا می کنید؟ بدین سبب برای مساعدت با حفظ زبان های ایرانی باید سرمایه نمادین آنها را بالا ببریم. یک مادر گیلک اگر در گذشته به فرزند خود هم گیلکی و فارسی یاد می داد، خود تصمیم گرفت که دیگر به فرزندش گیلکی یاد ندهد. کسی او را مجبور به چنین کاری نکرد. او تصور می کند داشتن لهجه، شأن اجتماعی فرزند او را کم می کند. این تصور درست نیست، چون ما ارزش های چندزبانگی را برای او توضیح نداده ایم.
او در آخر می گوید: باید در حوزه سیاست های زبانی، سرمایه نمادین زبان های اقوام ایرانی بالا برود. یکی از این راه ها ایجاد جایزه های معتبر ادبی برای زبان های اقوام ایرانی ست. لازم است در تقویم ملی مان برای شاعران اقوام ایرانی که نماد وحدت اقوام هستند چون شهریار، مختوم قلی، امیر پازواری، شرفشاه و غیره روزی برای بزرگداشت و تجلیل در سطح ملی تعیین شود. جایزه مهرگان ادب به رمان ها و داستان هایی که به زبان اقوام ایرانی نوشته می شود، اختصاص می یابد. جوایز آل احمد، واو، احمد محمود، گلشیری و غیره هم می توانند این کار را انجام دهند. یونسکو باید زبان های اقوام ایرانی را در فهرست میراث مکتوب ثبت کند. صدها عنصر میراث ناملموس که عناصری به زبان های کردی، گیلکی، ترکی، بلوچی، ترکمنی، عربی و غیره هستند بعنوان گنجینه میراث ناملموس کشور ما بدون هیچ نوع تبعیضی از طرف مدیریت ثبت معاونت میراث فرهنگی ثبت شده است. این اقدام ارزشمندی ست. در مورد جایزه ها، جایزه شهریار می تواند برای شعر اقوام ایرانی اختصاص پیدا کند و جایزه نظامی گنجوی برای ادبیات ایران از فارسی تا سایر زبان های اقوام ایرانی که الهام بخش صلح و وحدت اقوام و ملل باشد. در چند دهه اخیر با متنی شدن زبان های اقوام ایرانی در قالب کتاب، مجله و غیره مواجه بوده ایم که در پروسه مدرنیزاسیون متوقف شده بود. می دانید که مانعی در تاریخ کلاسیک و کهن ما برای مکتوب و متنی شدن زبان های اقوام ایرانی وجود نداشته است، نسخ خطی به زبان های مازندرانی، گیلکی و… شاهد این ادعاست. «دیوان شرفشاه» کتابی خطی به زبان گیلکی ست و کتاب «کنزالاسرار» به مازندرانی ست. به نظرم همزمان باید جوایز حوزه علوم میراثی، هنر و ادبیات بومی را نیز توسعه داد. مهم ترین کار برای حفظ زبان های قومی و محلی و بومی ما افزایش سرمایه نمادین آنها و نشان دادن همزیستی زبان های قومی ما با زبان فارسی ست.

منبع:

Author | صدکادو Comments | دیدگاه‌ها برای دفاع از فارسی در مقابل جنجال های اخیر بسته هستند Date | 12/02/2022