انتقادی دیگر به یك روایت در همرفیق

    Home  /  جشن  /  انتقادی دیگر به یك روایت در همرفیق

انتقادی دیگر به یك روایت در همرفیق Image

انتقادی دیگر به یك روایت در همرفیق

محمدهادی محمدی در نوشتاری نسبت به آن چه تمسخر متل ها و هیچانه های دوره کودکی در برنامه «همرفیق» خواند واکنش نشان داد.
به گزارش صد کادو به نقل از ایسنا، در قسمت اخیر برنامه «همرفیق» شهاب حسینی که نیما رئیسی و محمدرضا علیمردانی میهمان آن بودند، علیمردانی به بیان نگاه خاص خود به هیچانه ها همچون «اتل متل توتوله» و «دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده» همراه با طنز و شوخی و البته اعتقاد بر بی مدلول بودن آنها پرداخت. این هنرمند قبل تر هم در جاهایی به ارائه این نگاه خود پرداخته است.
به دنبال این مساله محمدهادی محمدی، پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان در یادداشتی که در سایت کتابک منتشر نموده، نوشته است: «در جامعه ای که ارزش کودک در ندیدن ارزش ها و حقوق اوست، جای هیچ شگفتی نیست که برنامه سازانی با حضور چهره های سینمایی و غیرازآن بعد از انگشت رساندن به هر چیزی که در دسترس شان است، این دفعه بیایند انگشتی هم به ترانه های کودکانه بزنند و با تفسیرهایی ناخوشایند در بی معنایی آن سخن بگویند. من دلم برای آن که تفسیر می کرد نسوخت، دلم برای آنانی می سوخت که در جایگاه تماشاچی، به قسمتی از فرهنگ کودکی خود می خندیدند. و این البته شاید طبیعی باشد، در جامعه ای که خنده می تواند کیفر داشته باشد، خندیدن به خودمان و فرهنگ مان هم بهانه ای می شود برای بیهوده خندیدن. تماشاچیانی که شاید ندانند پشت این بی معنایی چه کارکردهایی نهفته است.
این یادداشت را نه در جهت نقد آن دستگاه و برنامه سازانی می نویسم که اینگونه می کوشند فرهنگ مادری و فرهنگ کودکی خودرا به فروپاشی بکشانند، بلکه روی یادداشتم تنها به مادران و پدران و همه جوانانی است که ممکنست در کارکرد این ترانه بازی های هیچانی شک کنند و دیگر جرئت نکنند آنرا برای کودکانی که در کنارشان هست بخوانند. به این علت که بگویند یک دفعه مفسری فرهیخته بی معنایی این ترانه بازی های هیچانی را برای ما گوشزد کرد، پس ما هشیار باشیم و این ترانه بازی های هیچانی را از کودکان خود دریغ نماییم.
نیاز است بعنوان کسانی که کار تاریخ ادبیات کودکان کرده ایم، بگویم که ما در جلد نخست مجموعه تاریخ ادبیات کودکان ایران در چرایی وجودی چنین ترانه بازی هایی گسترده نوشته و تحلیل کرده ایم. اما در آن جا به نکته ای اشاره نشده است که چون مربوط به زبان آموزی کودکان است در این یادداشت به آن اشاره می کنم.
ترانه بازی های هیچانی که آمیختی از کنش های بازی گون و آواهای گاه به ظاهر بی معنا هستند، برای هزاره ها نقشی بی بدیل در زندگی کودکان در هر کجای جهان داشته اند. مادران که آفریننده این ترانه ها بوده اند، بر پایه حکمت جاری در زندگی انسان، شناختی ژرف از مغز کودک و چگونگی رشد آن داشته اند. این آواها و ترانه ها، خشت بر خشت، در سده ها و هزاره ها شکل گرفته است. ترانه بازی ای مانند «اتل متل توتوله» بغیر از این که یک بازی کنش ورزانه شیرین برای کودکان است، که حس گرم دور هم نشستن را برای آنها به وجود می آورد، برخلاف گفته آن مفسر شیرین تفسیر، اگر قرار باشد جایگاه آنرا با اوراد بسنجیم، به راستی وردی زبانی است. مادران در درازای تاریخ با این وردهای زبانی بوده است که کودکان خودرا با آوا و نوای زبان مادرانه و زبانی که کودک با آن ریتم، آهنگ، و زیروبمی زبان را می آموزد آشنا کرده اند.
آن چه امروزه در جهان مدرن به نام سواد شکوفایی Emergent Literacy شناخته می شود، و بخشی مهم از آن بیداری آوایی است، درست برگرفته از همین سنت کهن زبان آموزی آوایی به کودکان است. شوربختانه به جهت این که نظام پیش دبستانی ایران با این واژگان پربار بیگانه است، باید روشن کنم که بیداری آوایی Phonological Awareness از اولین گام های یادگیری و آموزش زبان به کودکان است. چون در زمان هایی که فرهنگ پیش دبستانی در جهان شکل نگرفته بود این آموزش برعهده مادران بوده، آنها با حکمت مادرانه از ساده ترین آواهای زبانی، پیچیده ترین معماری های آوایی را می ساختند تا کودکان هم بازی کنند و هم زیروبم، آهنگ و ریتم زبان را یاد بگیرند و بتوانند هم خوب بشنوند و هم خوب بر زبان برانند. در آن آوای دل نشین اتل متل توتوله، چه حکمت های بزرگی که نهفته نیست، تکرار چهارباره واک زبانی- دندانی «ت» ارتباطی روشن با زبان باز کردن کودکان دارد، کودکانی که هنگام باز کردن زبان، با پیچش های زبانی نمی توانند کنار بیایند و ممکنست دو واک همسایه «ت» و «د» را به نادرست به کار ببرند، با دستور زبان آوایی از طرف مادران روبه رو می شدند و مادران از همان شروع با تمرین این پیچش های زبانی، به گشودن زبان کودکان خود کمک می کردند.
هر آن چه از اینگونه ترانه ها داریم که قسمتی از آن از دید آن مفسر خوش مزه، بی معنا به نظر می آید، در بی معنایی خود سرشار از معنا و کارکرد است. ترانه هایی این چنین، خط و راهی به درازای تاریخ و قبل از تاریخ دارند، این آواهای تکرارشونده نسل در نسل مادر و کودک را به هم پیوند می دهند و میان نسل ها پیوست های فرهنگی می سازند. آیا تا حالا کودکان پیش دبستانی و خردسال را دیده اید، هنگامی که آوای عمو زنجیرباف را گروهی می خوانند، چه گونه و چه طور تمام سلول های مغزی و تنی شان بیدار می شود و یکپارچه هیجان های درونی خودرا بیرونی می کنند؟
من هیچ نقدی به آن برنامه سازان و آن مفسر شیرین مزه ندارم، که چنین فرهنگ مادری و کودکی خودرا زیر پا می گذارند و برای خنداندن تماشاچیان، از زخم زدن به فرهنگ مادری و کودکی خود نان می سازند. سخنی با آنها ندارم که تاروپود فرهنگ مادری و کودکی خودرا دستمایه ای برای فروپاشی آن گذاشته اند و هر دم بر آتش دست انداختن ترانه بازی هیچانی مانند اتل متل می افزایند تا بیش تر دل تماشاچیان خودرا بربایند.
سخن من ابتدا با همه مادران و زنان و البته پدرانی است که شاید با دیدن این تفسیرها، بر مرگ ترانه بازی های این چنینی مهر تأیید بزنند. و بعد با نظام آموزش وپرورشی است که در چهل سال گذشته، یک کتاب یا مقاله درباره ضرورت های وجودی بیداری آوایی و سواد شکوفایی نه پژوهیده و نه منتشر نموده است. سخنم با مربیان و آموزگاران است که در این فضای سرد و فسرده ای که همه آردهای فرهنگی مان را بیخته و الک مان را بر دیواره های پوک آویخته ایم، یادمان باشد، اگر می خواهیم گلستان، بوستان و قطعات سعدی بخوانیم و این ها برای ما به یادگار بماند، خواندن چنین آثاری از آواهای اتل متل توتوله آغاز می شود تا آن جا که زمانی دیگر کودکان ما بتوانند این شعر را از استاد بزرگ سخن بخوانند:
سخن به ذکر تو آراستن مراد آنست
که پیش اهل هنر منصبی بود ما را
وگرنه منقبت آفتاب معلومست
چه حاجتست به مشاطه روی زیبا را
و بگویند ای اتل متل کوتوله عزیز تو که به ما بازی هم نشینی و هم زبانی آموختی، سخن برای کارکردها و زیبایی های روی تو تنها برای یادآوری به اهل دل بود و بس! که روی زیبای تو حاجت به هیچ پیرایشگری ندارد.

منبع:

Author | صدکادو Comments | دیدگاه‌ها برای انتقادی دیگر به یك روایت در همرفیق بسته هستند Date | 12/02/2021